حضرت عمرو بن عاص بن وائل سهمی، مکنی به ابومحمد و ابو عبدالله یکی از اصحاب جلیل القدر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می باشد که متاسفانه ایشان نیز در نتیجه تبلیغات گسترده و شبهه افکنی های مغرضانه ای که در مورد مقام شامخ اصحاب پیامبر خدا انجام می گیرد، مورد طعن و بی مهری قرار گرفته، و آن طور که باید معرفی شوند، معرفی نشده اند.
لذا بر آن شدیم تا مختصری از بیوگرافی این شخصیت عظیم و صحابی بزرگوار را خدمت خوانندگان گرامی تقدیم نماییم اگر چه این معرفی مختصر مانند نشان دادن قطره ای از دریاست، زیرا صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هر کدام به مثابه اقیانوسی مواج از ایمان و اخلاص و دینداری هستند که گنجانیدن آن در قالب چند لفظ و کلمه ممکن نیست.
اسلام آوردن عمروبن عاص رضی الله عنه
واقعه اسلام آوردن حضرت عمرو رضی الله عنه را از زبان خودش نقل می کنیم.
ایشان می فرماید: «بعد از جنگ خندق من با گروهی از قریش که نظریات و اندیشه های من را کاملاً قبول داشتند در مجلسی نشسته بودیم. من در مورد پیشرفت مسلمانان و تأثیر محمد صلی الله علیه وسلم با آنها سخن گفتم و از آنها خواستم که در این مورد فکری بردارند. بعد از تبادل نظر طولانی، بر این امر اتفاق شد که من به نزد نجاشی- که گروهی از مسلمانان به حبشه پناهنده بودند- بروم و او را نسبت به پیامبر و اصحابش بدبین کرده از او طلب یاری نمایم. لذا مقداری زیادی هدایا برداشته و نزد نجاشی رفتم. نجاشی به گرمی از من استقبال کرد اما هنگامی که وارد دربار نجاشی شدم، "عمرو بن امیه ضمری" که پیامبر اسلام او را در مورد مسأله جعفربن ابیطالب و یارانش فرستاده بود، را دیدم. او مقداری با نجاشی سخن گفته و بیرون شد. من وقتی به نزد نجاشی رسیدم به نشانه احترام در مقابلش زانو زدم و بعد از دادن هدایا به او گفتم: نجاشی! مردی که دقایقی پیش با شما سخن می گفت نماینده مردی است که دشمن ما است، نسبت به بزرگان و اشراف ما بی حرمتی می کند. اگر اجازه بدهید من حاضرم نماینده اش را به قتل برسانم. نجاشی وقتی این سخنان را شنید بسیار خشمگین شد و گفت: آیا از من می خواهی اجازه قتل نمایندۀ مردی را به تو بدهم که ناموس اکبر (جبرئیل) نزد او می آید؟! من گفتم: ای پادشاه! آیا براستی اینگونه است؟ نجاشی گفت: وای بر تو ای عمرو! اگر از من می شنوی به او ایمان بیاور. به خدا قسم او بر حق است و به زودی بر مخالفین خود غالب خواهد شد همانگونه که موسی علیه السلام بر فرعون و لشکرش غالب شد.
سخنان نجاشی بر من تأثیر گذاشته و بدون اینکه به همراهانم چیزی بگویم برای اسلام آوردن به سوی مدینه رهسپار شدم. در میان راه خالد بن ولید را دیدم. از او پرسیدم: ای ابوسلیمان به کجا می روی؟ گفت: به خدا قسم مثل روز برایم واضح شده است که این مرد (محمد) پیامبر خداست، می روم و اسلام می آورم. من خوشحال شده وگفتم: به خدا قسم من هم به همین منظور می روم. لذا هر دو با هم خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم رفته و اسلام آوردیم». [سیره ابن هشام 2/267]
عمروبن عاص رضی الله عنه فرمانده جنگ ذات السلاسل
در سال هفتم هجری، قبیله "قضاعه" قصد حمله به مدینه را در سر می پرورانید. آنحضرت صلی الله علیه وسلم لشکری سیصد نفری را با فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه به سوی آنان روانه کرد. حضرت عمرو در میان راه با خبر شد که افراد لشکر دشمن بسیار است لذا از محضر آنحضرت صلی الله علیه وسلم طلب نیروی کمکی نمود که گروهی دیگر به فرماندهی حضرت ابوعبیدة بن جراح رضی الله عنه به لشکر عمرو ملحق شد و بعد از درگیری و مبارزه، لشکر مسلمانان توانست قبیله قضاعه را شکست داده و آنان را وادار به عقب نشینی نماید.
این اقدام شجاعانه حضرت عمرو رضی الله عنه باعث افزایش هیبت اسلام و مسلمین در اطراف شام و دیگر مناطق شده و زمینه اسلام آوردن قبایل متعددی مانند: بنی عباس، بنی مرة، بنی ذبیان و ... را فراهم نمود.
مناقب حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه
الف ـ پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان عمرو را تائید می کند:
در مسند احمد روایت صحیحی آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مورد حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرمودند: «أسلم الناس و آمن عمرو بن العاص»؛ (دیگر مردم مسلمان شدند اما عمرو بن عاص ایمان آورد). همچنین در حدیثی دیگر آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إبنا العاص مومنان عمرو وهشام»؛ (عمرو و هشام این دو فرزند عاص بن وائل، مومن هستند).
ب ـ در سنن بیهقی 4/43 باب اسلام عمروبن العاص، روایتی به این مضمون آمده است: «فعن أبی ملیکة قال: قال طلحة بن عبیدالله: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: إن عمروبن العاص من صالحی قریش»؛ (طلحة بن عبیدالله رضی الله عنه می فرماید: از آنحضرت صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمود: همانا عمرو بن العاص از انسانهای صالح قریش می باشد).
آری! کسی که ایمان عمرو و صالح بودنش را تأیید می کند، سرور پیامبران حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم است همان کسی که قرآن کریم در وصفش می فرماید: «وما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»، انسانی است که هرگز جمله ای را بدون دلیل به زبان نمی آورد و به هیچ وجه کلامی را نمی گوید که با واقعیت مغایرت داشته باشد. او کسی است که مبالغه گویی و افراط هرگز در او راه ندارد.
ج ـ در فتح مکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم ماموریت منهدم نمودن بت "سواع" که متعلق به قبیله «هذیل» بود را به حضرت عمرو واگذار نمود.
دـ بعد از فتح مکه، آنحضرت صلی الله علیه وسلم نامه هایی را به منظور دعوت دادن بعضی پادشاهان ممالک به دین اسلام ارسال نمود که نامه آنحضرت به پادشاه عمان توسط حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرستاده شد که در پایان با بصیرت و حکمت حضرت عمرو، پادشاه عمان مجبور شد تا اسلام را پذیرفته و به رسالت آنحضرت صلی الله علیه وسلم اقرار نماید.
مهارت جنگی عمروبن عاص
چنان که قبلا ذکر شد یکی از مهمترین اقدامات و افتخارات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بعد از اسلام، سریه "ذات السلاسل" بود. این سریه به منظور مقابله با قبیله «قضاعه» که قصد حمله به شهر مدینه را داشتند، انجام گرفت. امارت سریه "ذات السلاسل" را حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه بر عهده داشت که در نهایت با پیروزی لشکر مسلمانان پایان یافت.
در این جنگ زمانی که سپاه اسلام شبی را دراستراحت می گذرانید و هوا مقداری سرد بود، گروهی از مجاهدین خواستند برای گرم کردن خودشان آتش روشن کنند، اما حضرت عمروبن عاص با این کار آنها مخالفت کرد، همچنین زمانی که مجاهدین اسلام موفق شدند سپاه دشمن را شکست دهند دشمن پا به فرار گذاشت، مجاهدین خواستند آنها را تعقیب کنند اما فرمانده لشکر(حضرت عمروبن عاص) با این اقدام نیز مخالفت نمود. زمانی که لشکر اسلام به مدینه برگشت آنحضرت صلی الله علیه وسلم علت این مخالفتها را از عمرو جویا شد. عمرو در جواب عرض کرد: «دلیل مخالفت من با روشن کردن آتش این بود که دشمن از تعداد کم سپاه ما مطلع نشوند، و دلیل عدم تعقیب سپاه دشمن این بود که مبادا فرار آنها توطئه ای نباشد و برای ما کمینی نگرفته باشند». آنحضرت صلی الله علیه وسلم فراست و مهارت جنگی حضرت عمرو را ستود و او را مورد تحسین قرار داد.
عمروبن عاص در خلافت صدیق اکبر
بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و در دوران خلافت صدیق اکبر رضی الله عنه نیز تاریخ پرافتخار اسلام از رشادتها و مهارتهای جنگی حضرت عمروبن عاص بی بهره نبوده است؛ فرماندهی یکی از چهار لشکری که حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به سوی سرزمین شام گسیل داشت بر عهده حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بود. ایشان با لشکری مشتمل بر هفت هزار مجاهد به سوی فلسطین روانه شد. عمروبن عاص ابتدا در معرکه "یرموک" شرکت نمود و سپاه اسلام به فرماندهی سه تن از بارزترین مبارزین و مجاهدین اسلام (عمروبن عاص، خالدبن ولید، ابوعبیدة بن جراح) توانست لشکر روم را شکست داده و سرزمین شام را فتح نماید.
حضرت عمرو بن عاص بعد از همکاری با حضرت ابوعبیده و حضرت خالد، برای انجام مسئولیت اصلی خود (فتح فلسطین) به سوی این سرزمین مبارک حرکت نمود که در نهایت این فرمانده ماهر و باذکاوت اسلام در این جنگ توانست مناطق غزه، سبسطیه، نابلس، عمواس، بیت جبیرین، یافا و رفح را فتح نماید.
فتح مصر
بعد از اینکه دایره فتوحات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه در سرزمین شام گسترش چشمگیری حاصل نمود، شوق گسترش فتوحات اسلام و برافراشته شدن پرچم توحید و یکتاپرستی در دیگر سرزمینها نیز در وجود حضرت عمرو دوچندان شد و به فکر افتاد تا سرزمین مصر را هم به قلمرو جهان اسلامی بیافزاید تا احکام و فرامین اسلامی در آن سرزمین نیز به اجرا درآید. لذا این مساله را با خلیفه در میان گذاشت، خلیفه بعد از تامل و مشورت با اهل شورا با پیشنهاد حضرت عمرو موافقت نمود. بعد از موافقت خلیفه، حضرت عمرو رضی الله عنه بلافاصله برای جنگ و حرکت به سوی مصر آمادگی کامل را انجام داد و با سپاهی متشکل از 4000 مبارز به سوی مصر روانه شد.
لشکر اسلام ابتدا در بین راه با لشکر رومیان مواجه شد و در شهری به نام "فرما" با یکدیگر درگیر شدند که مسلمانان توانستند آنها را شکست داده و شهر را به تصرف خود درآورند، بعد از آن شهرهای "بلبیس" و"ام دنین" را فتح کردند.
حضرت عمرو بن عاص شهرهای مصر را یکی بعد از دیگری فتح می کرد تا اینکه به کناره دیوار اسکندریه رسید، لشکر اسلام این دیوار را که توسط پنجاه هزار رزمنده رومی محافظت می شد محاصره کرد. در همین ایام بود که هرقل (پادشاه روم) وفات کرد و برادرش به جای او بر تخت امپراطوری نشست. امپراطور جدید روم وقتی متوجه شد که هیچ امیدی برای مقابله با مسلمانان نیست به ناچار با توافق بر پرداخت جزیه با مسلمانان صلح کرد.
حضرت عمرو رضی الله عنه بشارت این فتح و پیروزی را توسط قاصدی به خلیفه ابلاغ نمود و به این ترتیب سرزمین مصر نیز در قلمرو خلافت اسلامی قرار گرفت و ندای توحید و الله اکبر از بلندای این سرزمین طنین انداز شد و بزرگان روم به قدرت اسلام و مسلمین و ضعف خود در مقابل تربیت یافتگان مکتب اسلام پی بردند.
خلاصه اینکه فتح مصر مدت سه سال به طول انجامید و مجاهدین اسلام تحت فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه توانستند این سرزمین را فتح کنند. اهالی مصر نیز به خاطر ظلم و جوری که از دولت روم دیده بودند به محض ورود لشکر اسلام از آنها به خوبی استقبال کرده و حتی برای مقابله با سپاه روم با آنها همکاری می نمودند. حضرت عمرو نیز به خوبی بر این مطلب واقف بود که مسئولیت لشکر اسلام و در کل، فلسفه جهاد در اسلام، آزاد نمودن مردم از بردگی و ذلت دنیا و آخرت است و اسلام هرگز به منظور کشورگشایی اقدام به جهاد و لشکرکشی نمی نماید، لذا تمام سعی و تلاشش را می نمود که جلوی قتل و خونریزی گرفته شود. وی به همین منظور قبل از هر چیزی بزرگان و علمای مسیحی مصر را به سوی یکتاپرستی و دین اسلام می داد. حضرت عمرو در دعوتش، ابتدا به بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و حقانیت آن اشاره کرده و اینکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم چگونه آنها را از گمراهی نجات داده و به صراط مستقیم هدایت نموده است، و سپس مراحل مختلف جهاد با کفار را به آنان گوشزد می کرد و خطاب به آنان می فرمود: «اولا باید اسلام بیاورید که در اینصورت در تمام حقوق و مزایا با دیگر مسلمانان برابرید در غیر اینصورت باید جزیه بدهید و اگر هیچکدام از این دو مطلب را قبول نکنید مجبوریم با شما وارد جنگ شویم. اما ای اهل مصر! این را بدانید که پیامبر ما از قبل به ما بشارت فتح مصر را داده و توصیه نموده است که با اهالی آن به خوبی رفتار کنیم». این روش دعوت حضرت عمرو باعث می شد تا بسیاری از علما و مردم مصر به آغوش اسلام آمده و با مسلمانان همنوا شوند که ازاین طریق حتی الامکان جلوی قتل و خونریزی گرفته شده و توصیه و سفارش آنحضرت صلی الله علیه وسلم عملی می شد.
بعد از اینکه حضرت عمرو بن عاص مصر را فتح کرد، خلیفه- حضرت عمر رضی الله عنه- امارت آن را نیز بر عهده عمرو گذاشت. دوران ولایت و حکومت حضرت عمرو در مصر، دوران آرامش و شکوفایی برای مردم این سرزمین بود؛ رابطه بین حاکم و رعیت بسیار صمیمی و دوستانه بود و مردم با آزادی و مساوات کامل زندگی می کردند. در دوران حکومت حضرت عمرو در مصر، شهر "فسطاط" بنا شد و مسجد جامعی به نام "جامع عمرو بن عاص" نیز بنا شد که تا کنون در مصر با همین نام موجود است. حضرت عمرو تا ابتدای دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه امارت مصر را در دست داشت.
دومین معرکه بین لشکر اسلام و روم
همان طور که قبلا ذکر شد یکی از مناطقی که توسط مسلمانان به فرماندهی حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه فتح شد، شهر "اسکندریه" بود که بعد از فتح این شهر تعدادی از مجاهدین اسلام در آن مستقر شدند، اما از آنجایی که افراد مستقر در این شهر تعداد اندکی بودند، پادشاه روم از این موقعیت سوء استفاده کرده و قصد حمله به این شهر و بازپس گیری آن را نمود. او برای همین منظور تعداد 300 کشتی را که حامل سربازان رومی بود به سوی شهر اسکندریه گسیل داشت.
سپاه روم بعد از اینکه توانست شهر اسکندریه را مجدداً به تصرف و اشغال خود درآورد به سوی شهر "فسطاط" حرکت نمود، حضرت عمروبن عاص رضی الله عه که این روزها در سرزمین حجاز به سر می برد به محض شنیدن این خبر ناگوار بلافاصله لشکری را جهت درهم کوبیدن شوکت سپاه روم مهیا نمود.
لشکر اسلام و سپاه روم در مسیر راه فسطاط با یکدیگر روبرو شدند و لشکر اسلام توانست آنان را شکست داده و وادار به فرار نماید، اما حضرت عمرو به این مقدار اکتفا نکرد بلکه سپاه دشمن را که به طرف اسکندریه در حال فرار بودند تعقیب نموده و بعد از محاصره این شهر دوباره آن را فتح کرد و سپاه روم را از آنجا بیرون راند. حضرت عمرو همچنین تمام خسارتهایی که اهالی اسکندریه در نتیجه حمله سپاه روم متحمل شده بودند را پرداخت نمود.
این فرمانده رشید و بافراست اسلام بعد از فتح اسکندریه، از امیرالمومنین عمربن خطاب اجازه گرفته و به طرف "لیبی" حرکت کرد و شهرهای "زویله" و "طرابلس" را فتح کرده و حضرت عامر بن نافع را به عنوان امیر منطقه لیبی تعیین نمود.
حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه تا ابتدای خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه به عنوان حاکم مصر ایفای وظیفه می نمود که حضرت عثمان در دوران خلافتش وی را از ولایت مصر عزل و حضرت عبدالله بن سعد ابی سرح را به جای او انتخاب نمود، اما حضرت معاویه در دوران حکومتش مجدداً حکومت مصر را به حضرت عمرو بن عاص واگذار نمود که حضرت عمرو تا زمان وفاتش بر این مسند باقی بود.
وفات حضرت عمرو رضی الله عنه
این فرمانده لایق و سیاستمدار جهان اسلام، بعد از سالها خدمت به اسلام و مسلمین و درهم کوبیدن شوکت کفر، به لحظات خداحافظی از دار فانی دنیا و شتافتن به ملاقات پروردگار نزدیک می شد.
تاریخ زندگانی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. او مصداق واقعی «خیارهم فی الجاهلیة، خیارهم فی الایسلام» بود. در واپسین لحظات زندگی تمام خاطرات زندگی اش؛ از اینکه چگونه اسلام آورد و چگونه یکی از شیفتگان اسلام و مکتب انسان ساز آن قرار گرفت و.... همه و همه در مقابل دیدگانش مجسم می شد که هر کدام از آنها برای ایجاد عجب و غرور و فخرفروشی کافی بود، اما عمروبن عاص که به خاطر این مسایل مسلمان نشده بود، او فقط برای رضای الهی و به امید عفو و مغفرت الهی و نجات از عذاب اخروی به یگانگی پروردگار و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم اقرار نموده بود.
وی در آخرین لحظات زندگی، در حالی که به رحمتهای وسیع و بی انتهای الهی امیدوار بود با تکرار این جملات جان به جان آفرین تسلیم می کند: «اللهم لستُ بالقوی فانتصر... ولابالبرئ فاعتذر، و لستُ مستکبراً و لکن مستغفراً.... لا إله إلا أنت». ( بارالها! من قدرتی ندارم، مرا نصرت کن.... مبرّا از گناه نیستم،[از ذات یگانه تو] معذرت خواهی می کنم.... من تکبر کننده نیستم بلکه استغفار کننده هستم....، هیچ معبود بر حقی جز تو نیست).
حضرت عمرو در سال 43 هجری در مصر وفات کرده و در شهر "اسکندریه" به خاک سپرده شد.
« رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».
لذا بر آن شدیم تا مختصری از بیوگرافی این شخصیت عظیم و صحابی بزرگوار را خدمت خوانندگان گرامی تقدیم نماییم اگر چه این معرفی مختصر مانند نشان دادن قطره ای از دریاست، زیرا صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هر کدام به مثابه اقیانوسی مواج از ایمان و اخلاص و دینداری هستند که گنجانیدن آن در قالب چند لفظ و کلمه ممکن نیست.
اسلام آوردن عمروبن عاص رضی الله عنه
واقعه اسلام آوردن حضرت عمرو رضی الله عنه را از زبان خودش نقل می کنیم.
ایشان می فرماید: «بعد از جنگ خندق من با گروهی از قریش که نظریات و اندیشه های من را کاملاً قبول داشتند در مجلسی نشسته بودیم. من در مورد پیشرفت مسلمانان و تأثیر محمد صلی الله علیه وسلم با آنها سخن گفتم و از آنها خواستم که در این مورد فکری بردارند. بعد از تبادل نظر طولانی، بر این امر اتفاق شد که من به نزد نجاشی- که گروهی از مسلمانان به حبشه پناهنده بودند- بروم و او را نسبت به پیامبر و اصحابش بدبین کرده از او طلب یاری نمایم. لذا مقداری زیادی هدایا برداشته و نزد نجاشی رفتم. نجاشی به گرمی از من استقبال کرد اما هنگامی که وارد دربار نجاشی شدم، "عمرو بن امیه ضمری" که پیامبر اسلام او را در مورد مسأله جعفربن ابیطالب و یارانش فرستاده بود، را دیدم. او مقداری با نجاشی سخن گفته و بیرون شد. من وقتی به نزد نجاشی رسیدم به نشانه احترام در مقابلش زانو زدم و بعد از دادن هدایا به او گفتم: نجاشی! مردی که دقایقی پیش با شما سخن می گفت نماینده مردی است که دشمن ما است، نسبت به بزرگان و اشراف ما بی حرمتی می کند. اگر اجازه بدهید من حاضرم نماینده اش را به قتل برسانم. نجاشی وقتی این سخنان را شنید بسیار خشمگین شد و گفت: آیا از من می خواهی اجازه قتل نمایندۀ مردی را به تو بدهم که ناموس اکبر (جبرئیل) نزد او می آید؟! من گفتم: ای پادشاه! آیا براستی اینگونه است؟ نجاشی گفت: وای بر تو ای عمرو! اگر از من می شنوی به او ایمان بیاور. به خدا قسم او بر حق است و به زودی بر مخالفین خود غالب خواهد شد همانگونه که موسی علیه السلام بر فرعون و لشکرش غالب شد.
سخنان نجاشی بر من تأثیر گذاشته و بدون اینکه به همراهانم چیزی بگویم برای اسلام آوردن به سوی مدینه رهسپار شدم. در میان راه خالد بن ولید را دیدم. از او پرسیدم: ای ابوسلیمان به کجا می روی؟ گفت: به خدا قسم مثل روز برایم واضح شده است که این مرد (محمد) پیامبر خداست، می روم و اسلام می آورم. من خوشحال شده وگفتم: به خدا قسم من هم به همین منظور می روم. لذا هر دو با هم خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم رفته و اسلام آوردیم». [سیره ابن هشام 2/267]
عمروبن عاص رضی الله عنه فرمانده جنگ ذات السلاسل
در سال هفتم هجری، قبیله "قضاعه" قصد حمله به مدینه را در سر می پرورانید. آنحضرت صلی الله علیه وسلم لشکری سیصد نفری را با فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه به سوی آنان روانه کرد. حضرت عمرو در میان راه با خبر شد که افراد لشکر دشمن بسیار است لذا از محضر آنحضرت صلی الله علیه وسلم طلب نیروی کمکی نمود که گروهی دیگر به فرماندهی حضرت ابوعبیدة بن جراح رضی الله عنه به لشکر عمرو ملحق شد و بعد از درگیری و مبارزه، لشکر مسلمانان توانست قبیله قضاعه را شکست داده و آنان را وادار به عقب نشینی نماید.
این اقدام شجاعانه حضرت عمرو رضی الله عنه باعث افزایش هیبت اسلام و مسلمین در اطراف شام و دیگر مناطق شده و زمینه اسلام آوردن قبایل متعددی مانند: بنی عباس، بنی مرة، بنی ذبیان و ... را فراهم نمود.
مناقب حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه
الف ـ پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان عمرو را تائید می کند:
در مسند احمد روایت صحیحی آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مورد حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرمودند: «أسلم الناس و آمن عمرو بن العاص»؛ (دیگر مردم مسلمان شدند اما عمرو بن عاص ایمان آورد). همچنین در حدیثی دیگر آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إبنا العاص مومنان عمرو وهشام»؛ (عمرو و هشام این دو فرزند عاص بن وائل، مومن هستند).
ب ـ در سنن بیهقی 4/43 باب اسلام عمروبن العاص، روایتی به این مضمون آمده است: «فعن أبی ملیکة قال: قال طلحة بن عبیدالله: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: إن عمروبن العاص من صالحی قریش»؛ (طلحة بن عبیدالله رضی الله عنه می فرماید: از آنحضرت صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمود: همانا عمرو بن العاص از انسانهای صالح قریش می باشد).
آری! کسی که ایمان عمرو و صالح بودنش را تأیید می کند، سرور پیامبران حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم است همان کسی که قرآن کریم در وصفش می فرماید: «وما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»، انسانی است که هرگز جمله ای را بدون دلیل به زبان نمی آورد و به هیچ وجه کلامی را نمی گوید که با واقعیت مغایرت داشته باشد. او کسی است که مبالغه گویی و افراط هرگز در او راه ندارد.
ج ـ در فتح مکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم ماموریت منهدم نمودن بت "سواع" که متعلق به قبیله «هذیل» بود را به حضرت عمرو واگذار نمود.
دـ بعد از فتح مکه، آنحضرت صلی الله علیه وسلم نامه هایی را به منظور دعوت دادن بعضی پادشاهان ممالک به دین اسلام ارسال نمود که نامه آنحضرت به پادشاه عمان توسط حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه فرستاده شد که در پایان با بصیرت و حکمت حضرت عمرو، پادشاه عمان مجبور شد تا اسلام را پذیرفته و به رسالت آنحضرت صلی الله علیه وسلم اقرار نماید.
مهارت جنگی عمروبن عاص
چنان که قبلا ذکر شد یکی از مهمترین اقدامات و افتخارات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بعد از اسلام، سریه "ذات السلاسل" بود. این سریه به منظور مقابله با قبیله «قضاعه» که قصد حمله به شهر مدینه را داشتند، انجام گرفت. امارت سریه "ذات السلاسل" را حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه بر عهده داشت که در نهایت با پیروزی لشکر مسلمانان پایان یافت.
در این جنگ زمانی که سپاه اسلام شبی را دراستراحت می گذرانید و هوا مقداری سرد بود، گروهی از مجاهدین خواستند برای گرم کردن خودشان آتش روشن کنند، اما حضرت عمروبن عاص با این کار آنها مخالفت کرد، همچنین زمانی که مجاهدین اسلام موفق شدند سپاه دشمن را شکست دهند دشمن پا به فرار گذاشت، مجاهدین خواستند آنها را تعقیب کنند اما فرمانده لشکر(حضرت عمروبن عاص) با این اقدام نیز مخالفت نمود. زمانی که لشکر اسلام به مدینه برگشت آنحضرت صلی الله علیه وسلم علت این مخالفتها را از عمرو جویا شد. عمرو در جواب عرض کرد: «دلیل مخالفت من با روشن کردن آتش این بود که دشمن از تعداد کم سپاه ما مطلع نشوند، و دلیل عدم تعقیب سپاه دشمن این بود که مبادا فرار آنها توطئه ای نباشد و برای ما کمینی نگرفته باشند». آنحضرت صلی الله علیه وسلم فراست و مهارت جنگی حضرت عمرو را ستود و او را مورد تحسین قرار داد.
عمروبن عاص در خلافت صدیق اکبر
بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و در دوران خلافت صدیق اکبر رضی الله عنه نیز تاریخ پرافتخار اسلام از رشادتها و مهارتهای جنگی حضرت عمروبن عاص بی بهره نبوده است؛ فرماندهی یکی از چهار لشکری که حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به سوی سرزمین شام گسیل داشت بر عهده حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه بود. ایشان با لشکری مشتمل بر هفت هزار مجاهد به سوی فلسطین روانه شد. عمروبن عاص ابتدا در معرکه "یرموک" شرکت نمود و سپاه اسلام به فرماندهی سه تن از بارزترین مبارزین و مجاهدین اسلام (عمروبن عاص، خالدبن ولید، ابوعبیدة بن جراح) توانست لشکر روم را شکست داده و سرزمین شام را فتح نماید.
حضرت عمرو بن عاص بعد از همکاری با حضرت ابوعبیده و حضرت خالد، برای انجام مسئولیت اصلی خود (فتح فلسطین) به سوی این سرزمین مبارک حرکت نمود که در نهایت این فرمانده ماهر و باذکاوت اسلام در این جنگ توانست مناطق غزه، سبسطیه، نابلس، عمواس، بیت جبیرین، یافا و رفح را فتح نماید.
فتح مصر
بعد از اینکه دایره فتوحات حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه در سرزمین شام گسترش چشمگیری حاصل نمود، شوق گسترش فتوحات اسلام و برافراشته شدن پرچم توحید و یکتاپرستی در دیگر سرزمینها نیز در وجود حضرت عمرو دوچندان شد و به فکر افتاد تا سرزمین مصر را هم به قلمرو جهان اسلامی بیافزاید تا احکام و فرامین اسلامی در آن سرزمین نیز به اجرا درآید. لذا این مساله را با خلیفه در میان گذاشت، خلیفه بعد از تامل و مشورت با اهل شورا با پیشنهاد حضرت عمرو موافقت نمود. بعد از موافقت خلیفه، حضرت عمرو رضی الله عنه بلافاصله برای جنگ و حرکت به سوی مصر آمادگی کامل را انجام داد و با سپاهی متشکل از 4000 مبارز به سوی مصر روانه شد.
لشکر اسلام ابتدا در بین راه با لشکر رومیان مواجه شد و در شهری به نام "فرما" با یکدیگر درگیر شدند که مسلمانان توانستند آنها را شکست داده و شهر را به تصرف خود درآورند، بعد از آن شهرهای "بلبیس" و"ام دنین" را فتح کردند.
حضرت عمرو بن عاص شهرهای مصر را یکی بعد از دیگری فتح می کرد تا اینکه به کناره دیوار اسکندریه رسید، لشکر اسلام این دیوار را که توسط پنجاه هزار رزمنده رومی محافظت می شد محاصره کرد. در همین ایام بود که هرقل (پادشاه روم) وفات کرد و برادرش به جای او بر تخت امپراطوری نشست. امپراطور جدید روم وقتی متوجه شد که هیچ امیدی برای مقابله با مسلمانان نیست به ناچار با توافق بر پرداخت جزیه با مسلمانان صلح کرد.
حضرت عمرو رضی الله عنه بشارت این فتح و پیروزی را توسط قاصدی به خلیفه ابلاغ نمود و به این ترتیب سرزمین مصر نیز در قلمرو خلافت اسلامی قرار گرفت و ندای توحید و الله اکبر از بلندای این سرزمین طنین انداز شد و بزرگان روم به قدرت اسلام و مسلمین و ضعف خود در مقابل تربیت یافتگان مکتب اسلام پی بردند.
خلاصه اینکه فتح مصر مدت سه سال به طول انجامید و مجاهدین اسلام تحت فرماندهی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه توانستند این سرزمین را فتح کنند. اهالی مصر نیز به خاطر ظلم و جوری که از دولت روم دیده بودند به محض ورود لشکر اسلام از آنها به خوبی استقبال کرده و حتی برای مقابله با سپاه روم با آنها همکاری می نمودند. حضرت عمرو نیز به خوبی بر این مطلب واقف بود که مسئولیت لشکر اسلام و در کل، فلسفه جهاد در اسلام، آزاد نمودن مردم از بردگی و ذلت دنیا و آخرت است و اسلام هرگز به منظور کشورگشایی اقدام به جهاد و لشکرکشی نمی نماید، لذا تمام سعی و تلاشش را می نمود که جلوی قتل و خونریزی گرفته شود. وی به همین منظور قبل از هر چیزی بزرگان و علمای مسیحی مصر را به سوی یکتاپرستی و دین اسلام می داد. حضرت عمرو در دعوتش، ابتدا به بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و حقانیت آن اشاره کرده و اینکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم چگونه آنها را از گمراهی نجات داده و به صراط مستقیم هدایت نموده است، و سپس مراحل مختلف جهاد با کفار را به آنان گوشزد می کرد و خطاب به آنان می فرمود: «اولا باید اسلام بیاورید که در اینصورت در تمام حقوق و مزایا با دیگر مسلمانان برابرید در غیر اینصورت باید جزیه بدهید و اگر هیچکدام از این دو مطلب را قبول نکنید مجبوریم با شما وارد جنگ شویم. اما ای اهل مصر! این را بدانید که پیامبر ما از قبل به ما بشارت فتح مصر را داده و توصیه نموده است که با اهالی آن به خوبی رفتار کنیم». این روش دعوت حضرت عمرو باعث می شد تا بسیاری از علما و مردم مصر به آغوش اسلام آمده و با مسلمانان همنوا شوند که ازاین طریق حتی الامکان جلوی قتل و خونریزی گرفته شده و توصیه و سفارش آنحضرت صلی الله علیه وسلم عملی می شد.
بعد از اینکه حضرت عمرو بن عاص مصر را فتح کرد، خلیفه- حضرت عمر رضی الله عنه- امارت آن را نیز بر عهده عمرو گذاشت. دوران ولایت و حکومت حضرت عمرو در مصر، دوران آرامش و شکوفایی برای مردم این سرزمین بود؛ رابطه بین حاکم و رعیت بسیار صمیمی و دوستانه بود و مردم با آزادی و مساوات کامل زندگی می کردند. در دوران حکومت حضرت عمرو در مصر، شهر "فسطاط" بنا شد و مسجد جامعی به نام "جامع عمرو بن عاص" نیز بنا شد که تا کنون در مصر با همین نام موجود است. حضرت عمرو تا ابتدای دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه امارت مصر را در دست داشت.
دومین معرکه بین لشکر اسلام و روم
همان طور که قبلا ذکر شد یکی از مناطقی که توسط مسلمانان به فرماندهی حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه فتح شد، شهر "اسکندریه" بود که بعد از فتح این شهر تعدادی از مجاهدین اسلام در آن مستقر شدند، اما از آنجایی که افراد مستقر در این شهر تعداد اندکی بودند، پادشاه روم از این موقعیت سوء استفاده کرده و قصد حمله به این شهر و بازپس گیری آن را نمود. او برای همین منظور تعداد 300 کشتی را که حامل سربازان رومی بود به سوی شهر اسکندریه گسیل داشت.
سپاه روم بعد از اینکه توانست شهر اسکندریه را مجدداً به تصرف و اشغال خود درآورد به سوی شهر "فسطاط" حرکت نمود، حضرت عمروبن عاص رضی الله عه که این روزها در سرزمین حجاز به سر می برد به محض شنیدن این خبر ناگوار بلافاصله لشکری را جهت درهم کوبیدن شوکت سپاه روم مهیا نمود.
لشکر اسلام و سپاه روم در مسیر راه فسطاط با یکدیگر روبرو شدند و لشکر اسلام توانست آنان را شکست داده و وادار به فرار نماید، اما حضرت عمرو به این مقدار اکتفا نکرد بلکه سپاه دشمن را که به طرف اسکندریه در حال فرار بودند تعقیب نموده و بعد از محاصره این شهر دوباره آن را فتح کرد و سپاه روم را از آنجا بیرون راند. حضرت عمرو همچنین تمام خسارتهایی که اهالی اسکندریه در نتیجه حمله سپاه روم متحمل شده بودند را پرداخت نمود.
این فرمانده رشید و بافراست اسلام بعد از فتح اسکندریه، از امیرالمومنین عمربن خطاب اجازه گرفته و به طرف "لیبی" حرکت کرد و شهرهای "زویله" و "طرابلس" را فتح کرده و حضرت عامر بن نافع را به عنوان امیر منطقه لیبی تعیین نمود.
حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه تا ابتدای خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه به عنوان حاکم مصر ایفای وظیفه می نمود که حضرت عثمان در دوران خلافتش وی را از ولایت مصر عزل و حضرت عبدالله بن سعد ابی سرح را به جای او انتخاب نمود، اما حضرت معاویه در دوران حکومتش مجدداً حکومت مصر را به حضرت عمرو بن عاص واگذار نمود که حضرت عمرو تا زمان وفاتش بر این مسند باقی بود.
وفات حضرت عمرو رضی الله عنه
این فرمانده لایق و سیاستمدار جهان اسلام، بعد از سالها خدمت به اسلام و مسلمین و درهم کوبیدن شوکت کفر، به لحظات خداحافظی از دار فانی دنیا و شتافتن به ملاقات پروردگار نزدیک می شد.
تاریخ زندگانی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. او مصداق واقعی «خیارهم فی الجاهلیة، خیارهم فی الایسلام» بود. در واپسین لحظات زندگی تمام خاطرات زندگی اش؛ از اینکه چگونه اسلام آورد و چگونه یکی از شیفتگان اسلام و مکتب انسان ساز آن قرار گرفت و.... همه و همه در مقابل دیدگانش مجسم می شد که هر کدام از آنها برای ایجاد عجب و غرور و فخرفروشی کافی بود، اما عمروبن عاص که به خاطر این مسایل مسلمان نشده بود، او فقط برای رضای الهی و به امید عفو و مغفرت الهی و نجات از عذاب اخروی به یگانگی پروردگار و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم اقرار نموده بود.
وی در آخرین لحظات زندگی، در حالی که به رحمتهای وسیع و بی انتهای الهی امیدوار بود با تکرار این جملات جان به جان آفرین تسلیم می کند: «اللهم لستُ بالقوی فانتصر... ولابالبرئ فاعتذر، و لستُ مستکبراً و لکن مستغفراً.... لا إله إلا أنت». ( بارالها! من قدرتی ندارم، مرا نصرت کن.... مبرّا از گناه نیستم،[از ذات یگانه تو] معذرت خواهی می کنم.... من تکبر کننده نیستم بلکه استغفار کننده هستم....، هیچ معبود بر حقی جز تو نیست).
حضرت عمرو در سال 43 هجری در مصر وفات کرده و در شهر "اسکندریه" به خاک سپرده شد.
« رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر