۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

عروة بن زبیر رحمه الله

عروة بن زبیر بن عوام اسدی قریشی مکنی به عبدالله، عالمی متبحر بود که در اواخر خلافت حضرت عمر بن خطاب (و بنا به قولی در اوایل خلافت حضرت عثمان) چشم به جهان گشود. وی یکی از هفت فقیه مدینه بود که عمربن عبدالعزیز آنها را به عنوان مشاور خود تعیین کرده بود و بدون رأی و مشوره آنان هیچ کاری انجام نمی داد. وی همچنین در زمینه علم سیرت و حدیث از مرتبه بسیار بالایی برخوردار بوده و از جمله راویان ثقه و حفاظ حدیث به شمار می رفت. پدرش زبیر بن عوام، صحابی جلیل القدر پیامبر و از عشره مبشره است. مادرش حضرت اسماء (ملقب به ذات النطاقین) دختر ابوبکر صدیق، و خاله اش ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها است.
حضرت عروة بن زبیر رحمه الله از بسیاری از صحابه حدیث روایت کرده و نزد حضرت ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها تفقّه حاصل نمود.
وی پس از مدتی زندگی در مدینه منوره، به بصره و سپس به مصر نقل مکان کرد و در آخر مجدداً به مدینه منوره بازگشته و در همانجا زندگی را بدرود گفت.

شوق و علاقه اش به عبادت
به راستی شخصیتی مانند عروة بن زبیر که در دامان زبیربن عوام و اسماء دختر ابوبکر صدیق- رضی الله عنهم- پرورش یافته و نزد ام المومنین عایشه صدیقه رضی الله عنها فقاهت حاصل نموده و از اصحاب نبی اکرم صلی الله علیه وسلم حدیث روایت کرده است، شایستگی دارد که مثال و نمونه ای زنده در عبادت، اخلاق، زهد، تقوا و پرهیزگاری باشد.
در مورد ایشان روایت شده که روزها را با روزه سپری کرده و هر روز یک چهارم قرآن را تلاوت می نمود و پاسی از شب را با قیام، زنده نگه می داشت. تنها شبی که نماز شب از وی ترک شد شبی بود که طبیب پایش را به علت مریضی قطع نمود. ولی او در همین حال با صبر و حوصله به تلاوت قرآن مشغول بود.

محبتش با علم
حضرت عروه- رحمه الله- فراگیری علم و رضایت پروردگار را بر هر چیز دیگری ترجیح می داد. چنانکه یکبار عبدالله بن زبیر و دو برادرش (عروة و مصعب) و عبدالملک بن مروان در مجلسی نشسته بودند. یکی از آنها گفت: هر کس از ما هر آنچه را دوست دارد آرزو نماید. بنابراین هر کدام در عالم رؤیا رفته و در بوستان سرسبز و شاداب آرزو و امید به گشت و گزار پرداخت. سپس عبدالله بن زبیر فرمود: « من آرزو دارم خلافت را به دست بگیرم و بر سرزمین حجاز حکمرانی کنم». برادرش مصعب گفت: «ولی من آرزو دارم که بر بصره و کوفه فرمانروایی کنم و هیچ کس بخاطر به دست آوردن این دو سرزمین با من به ستیز نپردازد». عبدالملک بن مروان گفت: «شاید شما به این مقدار اکتفا کنید ولی من تا زمانی که پس از حضرت معاویه بن ابی سفیان به خلافت نایل نشده و بر تمامی زمین حکومت نکرده ام، راضی و خشنود نخواهم شد». عروة بن زبیر خاموش و ساکت نشسته بود و چیزی نمی گفت. همه به سوی او متوجه شدند و گفتند: تو چه آروزیی داری؟ فرمود: «خداوند در آروزهای شما برکت فرماید، ولی من دوست دارم عالمی عامل باشم که مردم، قرآن، سنت پیامبر و احکام دین را از من فراگیرند و در آخرت هم جنت و رضایت پررودگار متعال نصیبم گردد».
گفته می شود عروة اولین کسی است که در موضوع سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم دست به قلم برده و آن را در کتابی به نام «مغازی الرسول صلی الله علیه وسلم» جمع آوری نمود.
همچنین زمانی که ا ز"عراک بن مالک" در مورد فقیه ترین فرد مدینه سوال می شود می گوید: «عالم ترین شخص به امور قضایی نبی اکرم صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر، عمر و عثمان رضی الله عنهم اجمعین و همچنین فقیه ترین فرد و نیز آگاهترین فرد به تاریخ، سعید بن مسیب است. ولی بیشترین کسی که حدیث روایت کرده، عروة بن زبیر می باشد».

سخاوت و بخشندگی
عروة بن زبیر مردی سخی و بخشنده بود که از دست و دل بازترین مردم به شمار می رفت. در مورد ایشان نقل شده که وی صاحب یکی از بزرگترین باغهای مدینه بوده است، باغی دارای آبی گوارا، درختانی انبوه و نخل هایی بلند قامت. او برای اینکه باغش در طول سال از آزار و اذیت حیوانات و نیز بازی کودکان در امان باشد اطراف آن را دیوار می کشید و هنگامی که فصل خرما فرا می رسید و میوه ها خوشایند شده و می رسیدند، با تخریب قسمتی از دیوار باغ، مردم را اجازه دخول می داد. مردم هر آنچه برایشان گوارا بود از میوه های باغ می خوردند و هر آنچه می خواستند با خود حمل می کردند. وی هر گاه داخل باغش قدم می نهاد این آیه قرآنی را تکرار می نمود: «ولولا إذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله لا قوة إلا بالله» (کاش! وقتی وارد باغ می شدی، می گفتی: ما شاءالله، هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیه خدا نیست).
صدقه را تحفه ای می دانست که آن را به خداوند تقدیم می کند و فرزندانش را این چنین توصیه می نمود: «آنچه را که خجالت می کشید به شرافتمند قومتان هدیه کنید، هرگز به پروردگار خویش هدیه نکنید؛ همانا خداوند شریفترین شرافتمندان و سخی ترین سخاوتمندان است و نیز حق دار بوده به این که بهترین چیز برای او اختیار کرده شود».

صبر و استقامت
حضرت عروه در هنگام فقر و تنگدستی از جمله صابرین بود؛ با مصیبت های زیادی مواجه گشت ولی این مصیبت ها باعث نشد که زبان به شکایت بگشاید بلکه صبر را پیشه کرده و در تمامی آزمایشات خداوندی بر آن استوار و ثابت قدم ماند.
سفیان بن عیینه از هشام بن عروة نقل می کند: «یکبار در پای عروة دانه ای درآمده بود که به سبب آن مجبور شدند تا پایش را قطع کنند و در همین لحظه فرزندش از بام خانه سقوط کرده و زیر پای حیوانات تکه تکه شد. مردی نزد وی حاضر شده و او را تسلیت گفت. عروة که هنوز از ماجرا بی خبر بود فرمود: مگر چه شده که به من تسلیت می گویی؟. وی گفت: فرزندت یحیی از پشت بام افتاده و در زیر دست و پای حیوانات تکه تکه شد. در این لحظه عروة با کمال خونسردی فرمود: «پروردگارا! اگر چیزی گرفته ای همانا تو آن را به من عطا کرده بودی و اگر مرا گرفتار بلا کردی، قطعاً تو هستی که عافیت می بخشیم». در روایتی دیگر وارد شده که ایشان فرمود: «پروردگارا! از میان هفت فرزندم، یکی را گرفته و شش تا را باقی گذاشتی واز میان دست و پاهایم، یکی را گرفتی و سه تای دیگر را باقی گذاشتی. سوگند به ذاتت، اگر چیزی گرفته ای، در مقابل چیزی دیگرعطا فرموده ای و اگر مبتلا نموده ای، در عوض عافیت بخشیده ای».

نصیحت و خیر خواهی وی برای فرزندانش
حضرت عروة بن زبیر به فراگیری علم و دانش محبت زیادی می ورزید. وی نسبت به فواید بسیاری که درعلم و دانش نهفته است آگاهی داشته و عیوب جهل و نادانی را به خوبی می دانست، به همین خاطر فرزندانش را به طلب و فراگیری علم وصیت و تشویق می نمود و می گفت: «ای فرزندان من! علم را فرا گیرید و حقش را ادا کنید .. اگر شما از جایگاه کمی در میان یک قوم برخوردار باشید امید است که پروردگار متعال به وسیله علم و آگاهی شأن و منزلت شما را در میان قوم بلند نماید».
وی همواره فرزندانش را به مهربانی، گفتار نیک و خوش خلقی توصیه می نمود و می فرمود: «فرزندان من! حکمت و خرد اقتضا می کند که خوش گفتار وخوش اخلاق باشید. با این کار در نزد مردم از کسی که به آنها عطا و بخشش می نماید نیز محبوب تر خواهید بودم».
حضرت عروة برای خدا و رسولش خیر خواه بود؛ به کار پسندیده امر می نمود و از کار زشت و ناپسند بازمی داشت. زمانی که می دید مردم به طرف تجمل و راحتی طلبی گرویده شده و به جمع آوری مال و دارایی می پردازند، زندگی سخت و دشوار نبی اکرم صلی الله علیه وسلم را برای آنان یادآور می شد. او می فرمود: چه بسا کلمات پست و حقیرانه را تحمل کرده ام و تا مدت ها باعث تسلی خاطرم گشته است.
وی در میان مردم به عنوان عالمی سخاوتمند، بخشنده و خوش اخلاق شناخته شده بود و مردم نیز همواره او را به نیکی یاد می کردند.


وفات
بالاخره این شخصیت برجسته علمی و ایمانی در سال 94هـ زمانی که نزدیک به هفتاد بهار زندگیش را پشت سر نهاده بود، رخت سفر بربسته، دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.
« رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالإِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ».

۲ نظر:

ناشناس گفت...

راهپیمایی اعتراض آمیز نسبت به وقایع روز عاشورا صبح دیروز در زاهدان برگزار شد. بنا بر گزارش ها در میانه ی راهپیمایی تعدادی از راهپیمایان اقدام به طرح اقدام به طرح شعارهایی علیه روزنامه ی زاهدان نمودند. در خاتمه ی راهپیمایی عده ای در مقابل دفتر روزنامه زاهدان نمودند و حاج محمد زاهد شیخی مشاور استاندار طی سخنانی به روش انعکاس اخبار وقایع اخیر در روزنامه زاهدان اعتراض نمود و پس از طرح شعارهایی که عمدتا با وقایع اخیر و شخصیت های کشوری مرتبط بود و با توجه به جو ملتهب و آمادگی افرادی برای حمله به دفتر روزنامه زاهدان زاهد شیخی اعلام کرد که ما برای رساندن صدای اعتراض آمده بودیم و اهل شکستن و آتش زدن نیستیم و اگر چنین وقایعی اتفاق بیفتد ربطی به ما ندارد ؟به این ترتیب تجمع کنندگان پراکنده شدند.

ناشناس گفت...

به نوشته دکتر محمد تقی رخشانی

تجمع تعدادی از شهروندان زاهدانی در مقابل روزنامه ی زاهدان و ابلاغ اعتراض خود نسبت به عملکرد روزنامه زاهدان در نحوه ی اطلاع رسانی این ضرورت را به وجود آورد که چند نکته را توضیح دهم و اگر چه خطاب این نوشتار همه شهروندان و خوانندگان روزنامه ی زاهدان هستند اما آن را خطاب به حاج محمد زاهد شیخی مشاور محترم استاندار سیستان وبلوچستان که در این حرکت از طرف تجمع کنندگان سخن گفت می نویسم و پیش از آن لازم می دانم از تلاش نیروهای امنیتی، انتظامی، پلیس امنیت زاهدان آتش نشانی و اورژانس صمیمانه تشکر نمایم.

جناب حاج محمد آقا زاهد شیخی با سلام و تجدید ارادت

با توجه به اینکه در موضوع اخیر روزنامه ی زاهدان مورد بحث بوده است نه اینجانب و مواضع سیاسی ام لذا تلاش می کنم از خاستگاه اطلاع رسانی چند نکته را توضیح دهم.

1- روش عمومی روزنامه ی زاهدان از ابتدا این بوده است که ضمن وفاداری به اصول صداقت، صراحت، شفافیت و حرمت هرگز به گونه ای رفتار نکند که نوشته های آن کسی را بیازارد و اندوهی بر دلی بنشاند. اگر ناخواسته نیز چنین اتفاقی افتاده باشد خود را مغبون می دانم و عذر خواهی می کنم.

2- در اطلاع رسانی، سیاست روزنامه ی زاهدان این بوده است که همواره منعکس کننده ی نظرات افراد و شخصیت های درجه ی اول نظام از جناح های مختلف باشد. لذا هرگز در روزنامه ی زاهدان نظرات افراد ناشناس درجه ی دوم و غیر موثق دیده نمی شود.

3- فضای عمومی کشور به گونه ای است که اکنون سخنان بزرگان کشور و حتی جناح اصولگرا و حاکم نیز انتقادی است. شخصیت هایی چون حبیبی، باهنر،علی مطهری، احمد توکلی، عماد افروغ، خوش چهره، سعیدابوطالب و خیل کثیری از این دست نیز کاملا منتقدانه سخن می گویند و شخصیت هایی چون آیت اله مکارم، علی لاریجانی، آیت اله صادق لاریجانی، محسن رضایی و قالیباف نیز از نقد شرایط فرو گذار نمی کنند و اگر فضای روزنامه انتقادی است به این دلیل است که بازتاب دهنده ی شرایط موجود است.

4- اگر اعتراض جنابعالی و سایر دوستان به درج اخبار جناح اصلاح طلب است که باید به چند نکته توجه داشته باشیم اولاً در دنیای جدید جلوگیری از انتقال اخبار تقریباً غیر ممکن است و آنچه در بازداشت و آزادی افراد و یا نقل دیدگاه های آنها توسط روزنامه زاهدان منعکس می شود قطعاً پیش از انتشار روزنامه زاهدان، به همگان رسیده است. ثانیاً مگر رفتار کاملا یک سویه ی صدا و سیما و یا خبرگزاری دولت توانسته است یک نفر به طرفداران دولت اضافه کند و مگر شاهد نیستید که بسیاری از افراد جناح اصولگرا، یکی از عوامل گرایش به تلویزیون های ماهواره ای را عملکرد صدا وسیما می دانند و معاون محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی رسماً اعلام می کند که بینندگان تلویزیون های ماهواره نسبت به سال گذشته دو برابر شده اند و بیش از 40 درصد مردم ماهواره ای دارند. این سخنان رسمی است و گویای واقعیات جامعه.

5- برادرم حاج محمد آقا، تصورم این است که راه رهایی همان است که معصوم فرموده النجاه فی الصدق باید با مردم صادقانه سخن گفت و این مشی همیشه ی زندگی من بوده است. اکنون نیز عرض می کنم اگر مشکل جامعه روزنامه ی زاهدان است و با تعطیلی روزنامه ی زاهدان مشکلات کشور حل می شود بدون تحمیل هیچ هزینه ای بر جامعه داوطلبانه آماده ام که از انتشار روزنامه خودداری کنم. بعید می دانم شما نیز با این راه موافق باشید. برادرم محمد آقا، ایران وطن ماست و برای سربلندی آن بنده و جنابعالی نیز چون سایر هموطنانان تلاش کرده ایم. ادعا نمی کنم که خطا نکرده ام و هرآنچه شده صحیح بوده است، اما ادعا می کنم که هر آنچه کرده ام با صداقت و با نیت خیر برای توسعه و پیشرفت کشور بوده است و بعد از این نیز امید دارم که با کمک خداوند چنین باشد. تذکرات دوستان نیز قطعا مفید است. برای جنابعالی نیز توفیق روز افزون آرزومندم.

والسلام