۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

احترام صحابه و اهل بیت پیامبر بر همگان واجب است

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های جمعه این هفته با یاد آوری ایام شهادت حضرت عثمان ذی النورین رضی الله عنه و واقعه غدیر خم به بیان مطالبی در خصوص این دو مسأله پرداخت.
ایشان در ابتدا با تلاوت آیه «إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم» به جریان صلح حدیبیه و فضایل اصحاب پیامبر در این جریان و علی الخصوص فضیلت ویژه حضرت عثمان رضی الله عنه اشاره کرد و گفت: حدیبیه در سال 6هجری یعنی بعد از جنگ های بدر، احد و احزاب اتفاق افتاد. در این سال رسول الله صلی الله علیه وسلم در خواب دیدند که به همراه صحابه به زیارت خانه خدا رفته اند و احرام بسته و خانه کعبه را طواف می کنند و عده ای از صحابه سرهایشان را تراشیده اند و عده ای موهای شان را کوتاه کرده اند؛ «محلقین رؤسکم و مقصرین». آری مدت 6 سال بود که صحابه پیامبر خانه کعبه را ندیده بودند و حتی تصور زیارت آن در ذهنشان خطور نمی کرد، چرا که مکه مکرمه به مرکز دشمنی با اسلام تبدیل شده بود، و اهل مکه هیچگاه اجازه نزدیک شدن مسلمانان به شهرشان را نمی دادند چه برسد به طواف کعبه و زیارت خانه خدا. رسول الله صلی الله علیه وسلم این خواب را برای یارانش تعریف کردند. شوق دیدار خانه کعبه در دل اصحاب پیامبر زنده شد و درخواست ادای عمره کردند. با وجود اینکه این حرکت بسیار خطرناک بود و در واقع یک جنگ سخت در انتظارشان بود اما شوق دیدار خانه خدا آنان را نمی گذاشت. البته در خواب پیامبر اسلام سال و وقت این عمره مشخص نبود.
بالاخره به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم لشکر بزرگی برای ادای عمره حرکت کرد. عده ای ترسیدند. منافقین و افرادی که هنوز ایمان در اعماق وجودشان جای نگرفته بود و نیز کسانی که در مسافرت بودند از این عمره باز ماندند. حدود 1400نفر از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه آمادگی حرکت برای سفر عمره کردند و در محل ذوالحلیفه احرام بسته و تلبیه (لبیک اللهم لبیک ...) را شروع کردند. رسول الله صلی الله علیه وسلم جاسوسی برای تحقیق از احوال مکه فرستاد. مردم مکه با خبر شدند و با خود گفتند: ما هرگز اجازه نمی دهیم مسلمانان پای در مکه بگذارند، قبایل عرب را جمع کرده و مسلح شدند و با زن و فرزند بیرون آمده و نزدیکی های حدیبیه خیمه زدند و خالد بن ولید را که تا آن زمان مسلمان نشده بود در رأس سپاهی به سوی مسلمانان فرستادند. پیامبر اسلام نیز با گروه صحابه مسلح بودند و فرمودند: هر کس مانع از حرکت شما به سوی خانه خدا شد با او بجنگید. در هنگام حرکت در میدان حدیبیه شتر آنحضرت صلی الله علیه و سلم که "قصوا" نام داشت از حرکت باز ایستاد و زانو زد، آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: شتر را رها کنید، همان خدایی که فیل اصحاب فیل را نگه داشت او را از حرکت بازداشته است. رخ شتر را به سوی دیگر کردند و حرکت کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم به همراه اصحابش در محل دیگری همان نزدیکی ها اطراق کردند. آب اندکی آنجا بود که در نتیجه استعمال خشک شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم عصای خود را در چاه زدند آب زیاد شد و فرمودند: امروز هر کس با ما مذاکره کند هر شرایطی برای صلح بنهد می پذیریم و صلح می کنیم. از آن طرف لشکر خالد به طرز معجزه آسایی از حمله کردن بازماند و در آن شب گروه 40 نفری مشرکین برای ترور آنحضرت صلی الله علیه وسلم شبیخون زدند و همگی دستگیر شدند، گروه دیگری برای نجات آنها آمد، اما شکست خورده و رفتند و در این میان یکی از صحابه نیز شهید شد.
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم حضرت عثمان رضی الله عنه را برای مذاکره با اهل مکه به مکه فرستاد. آنان موافقت نکردند و به عثمان گفتند: خودت می توانی طواف کنی اما ایشان قبول نکرد. مشرکان مکه حضرت عثمان را نگه داشتند و به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر رسید که عثمان را شهید کرده اند. ایشان بسیار ناراحت شدند. کشتن دیپلمات در جهان قدیم نیز بر خلاف قانون بوده است. آنگاه رسول خدا به درخت تکیه کردند و از صحابه عهد گرفتند که برای خونخواهی عثمان تا آخرین نفس بجنگند. صحنه عجیبی بود. شور و هیجان عجیبی حاکم بود. شهادت عثمان و ممانعت از زیارت خانه خدا اصحاب پیامبر را به جوش آورده بود. یکی از صحابه عرض کرد: ای رسول خدا اگر عثمان زنده باشد از برکت این بیعت محروم می شود. آنحضرت صلی الله علیه وسلم دست راست خویش را بر دست چپ نهاد و فرمود: این دست محمد است و این دست عثمان. سبحان الله! این همه اعتماد. دست راست رسول الله در غیاب عثمان به جای دست عثمان قرار می گیرد. در این بیعت بسیار خجسته و مبارک که ذکرش در قرآن آمده است «إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم» دست رسول الله پایین است و دست خدا بالاست و دست های صحابه در میان این دو دست است. چه قدر فضیلت و برتری و درجه عظیم نصیب صحابه در این بیعت شده است. خداوند از آنان اعلام رضایت کرد و فرمود: «لقد رضی الله عن المومنین إذ یبایعونک تحت الشجرة» مومنین عام است همگی را شامل می شود؛ ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر و تمام افراد موجود را در برمی گیرد و این رضایت ابدی است و رضایت خداوند پس گرفته نمی شود چون او عالم الغیب است و می داند که این افراد تا پایان زندگی شان بر این بیعت استقامت می کنند و بر نمی گردند بر خلاف رضایت ما از کسی چون ممکن است فردا دوباره ناراض شویم چرا که از آینده اعمال آن شخص بی خبریم. این اعتقاد ما هست که صحابه مقرب ترین بندگان خدا در زیر آسمان و بالای زمین اند. آن روز حضرت عثمان رضی الله عنه درجه بسیار بزرگی کسب کرد و صلح حدیبیه یک امتحان بزرگ برای صحابه بود. همان گونه که توانستند با یقین و ایمان کامل برای جهاد بیعت کنند به همان ترتیب برای قبول کردن صلح حدیبیه استقامت کردند و توانستند شرایط سخت صلح را بپذیرند. پذیرفتن شرایط صلح برای صحابه بسیار سخت تر از صدها جنگ بود. برگشتن به مدینه بدون زیارت خانه خدا و قبول کردن آن مفاد، بسیار مشکل بود، اما آنان تابع امر خدا و رسولش بودند. از شرائط صلح نامه حدیبیه یکی این بود که هر فردی که از اهل مکه مسلمان می شد و به مدینه آمد باید مسلمانان او را به مشرکین تحویل دهند. پیامبر قبول کرد و فرمود: خداوند راهی برایش خواهد گشود. یکی دیگر از شرایط این بود که اگر مسلمانی مرتد شد و به مکه رفت لازم نیست اهل مکه او را به مدینه باز گردانند، پیامبر قبول کرده فرمود: به شخص مرتد نیازی نداریم. و شرط دیگر این که امسال به مدینه بر گردند و عمره را در سال آینده انجام دهند.
صحابه بر خلاف احساسات خود این مفاد را قبول کردند. حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه بسیار پریشان و غمگین شد و نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: ای رسول خدا مگر شما پیامبر بر حق نیستید و مگر ما بر حق و آنان بر باطل نیستند، مگر خواب ندیده اید که به زیارت خانه خدا می رویم پس چرا این عهد نامه را قبول می کنیم؟! رسول گرامی اسلام فرمود: بله، اما ادای عمره در همین سال در خواب یقینی نشد و بنده پیامبر خدا هستم و این را بهتر می بینم. عمر قبول کرد و صحابه به مدینه برگشتند، آنگاه خداوند سوره مبارکه فتح را نازل فرمود: «إنا فتحنا لک فتحاً مبیناً» و این فتح مبین بود. فتح مبین فتح مکه نبود بلکه صلح حدیبیه بود. صلح با اهل مکه که بزرگترین و سرسخت ترین دشمنان اسلام بودند فرصتی بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم به خوبی از آن استفاده کرده و با ارسال نامه به پادشاهان ایران و روم و یمن و ممالک دیگر آنان را به اسلام دعوت دهد.
مولانا عبدالحمید در ادامه اظهار داشت: از فضایل دیگر حضرت عثمان رضی الله عنه سخاوت ایشان در جنگ تبوک بود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: چه کسی این لشکر را تجهیز می کند؟ حضرت عثمان رضی الله عنه برخاست و 100شتر با تجهیزات تقدیم کرد. بار دوم رسول خدا این درخواست را مطرح کرد، دوباره حضرت عثمان رضی الله عنه 100شتر با تجهیزات تقدیم نمود و برای بار سوم نیز 100شتر با تجهیزات به لشکر اسلام تحویل داد، پیامبر فرمود: از این به بعد عثمان هر کاری بکند به او ضرر نمی رسد و او مورد رضای الهی قرار گرفته است.
حضرت عثمان ذی النورین با دو دختر از دختران رسول خدا یکی پس از دیگری ازدواج کرد و در روایتی آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر40 دختر می داشتم یکی را بعد از دیگری در نکاح عثمان در می آوردم. این نهایت اوج اعتماد و محبت آنحضرت صلی الله علیه وسلم به حضرت عثمان بود.
حضرت عثمان رضی الله عنه از پول شخصی اش مسجد النبی را توسعه داد و چاه (بئر رومه) را که پیامبر برای خریدارش مژده بهشت داد خریداری کرد و در اختیار مسلمانان قرار داد. این مال مال مبارکی بود. عثمان مالهایش را در راه خدا با اخلاص خرج می کرد و او بهترین الگو برای ثروتمندان جهان است.
در خلافت ایشان که 12سال به طول انجامید پروژه ها و برنامه های صدیقی و فاروقی ادامه یافته و خدمات و فعالیتهای بسیار مهمی صورت گرفت.
خطیب جمعه مسجد مکی در ادامه موضوع گفت: دشمنان اسلام یهودیان و منافقان توطئه کردند و سیدنا عثمان را مظلومانه به شهادت رساندند. قاتلان عثمان رضی الله عنه به نام حج از خانه بیرون شدند و نزدیک مدینه اطراق کردند و خانه ایشان را محاصره کرده از وی خواستند استعفا دهد. ایشان با توجه به توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم که فرموده بود - کسانی می خواهند پیراهن را از تن شما در آورند اجازه ندهید- این درخواست را نپذیرفت و اجازه جنگ و درگیری را نیز به مسلمانان نداد و فرمود: من نمی خواهم در شهر پیامبر خونریزی شود. بالاخره ایشان که همواره با قرآن و تلاوت قرآن مأنوس بود به شهادت رسید و خون مبارکش بر قرآن بر روی کلمات «فسیکفیکهم الله» ریخت و این قرآن هنوز در موزه ها موجود است.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در قمست دوم خطبه های جمعه به واقعه غدیر خم و فضایل حضرت علی اشاره کرده و فرمود: حضرت علی رضی الله عنه از جمله چهار شخصیت بزرگ اسلام بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم است و جزو خلفای راشدین و عشره مبشره است و از کودکی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم تربیت یافت. اوصاف زیاد و فضایل بسیاری از ایشان در احادیث بیان شده است که اینجا فرصت پرداختن به آنها نیست. اما مسأله غدیر که بسیاری از جوانان و دانشجویان درخواست بیان حقایقی در این زمینه نموده اند از این قرار است که: در حجة الوداع پس از اتمام مراسم حج، حجاج مناطق دیگر غیر از مدینه منوره از رسول الله صلی الله علیه وسلم جدا شده و به سوی مناطق خویش رفتند و فقط اهل مدینه با آنحضرت صلی لله علیه وسلم به سوی مدینه روانه شدند و حضرت علی به یمن رفته بود و از جانب ایشان زمزمه های اختلافی با مردم در مورد غنایم جنگی به آنحضرت صلی الله علیه وسلم رسید در حالی که حق با حضرت علی بود. آنحضرت در محل غدیر خم مردم مدینه را با اهل یمن در دوراهی یمن و مدینه جمع کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر کس من دوست اویم علی هم دوست اوست. بدین ترتیب رسول الله صلی الله علیه وسلم برائت و پاکی حضرت علی و بر حق بودن ایشان در مسأله غنایم جنگی را اعلام کرد، و تا این اندازه جریان صحیح و ثابت است و برداشت اهل سنت این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد مسأله خلافت اگر چه به صورت اشاره ابوبکر صدیق را انتخاب کرده و ایشان را امام مردم در نماز قرار دادند و با امامت بقیه مخالفت کردند، اما انتخاب کامل و تعیین نهایی خلیفه را به رای و مشورت مردم موکول کردند چرا که این سرنوشت مردم است و اقتضای عقل نیز همین است. نبی را خدا تعیین می فرماید و خلیفه را مردم انتخاب می کنند و اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم علی را در غدیر خم به عنوان جانشین خویش انتخاب کرده بود حضرت علی به آن واقعه استدلال می کرد و برای یک بار هم می گفت پیامبر مرا در غدیر خم خلیفه خویش تعیین کرد چرا نمی پذیرید؟ نه علی این ادعا را کرد و نه خاندان علی برای یک بار هم به واقعه غدیر استدلال نکردند.
ثانیاً: اگر چنین امری توسط پیامبر صورت گرفته بود هرگز امکان نداشت صحابه با گفته پیامبر مخالفت کنند. آنانی که در سخت ترین شرایط در غارها و در زیر بارش تیرها و نیزه ها و در سایه شمشیرها و... کاملاً مطیع رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند چگونه امکان داشت به خاطر جاه و مقام دنیوی با گفته و دستور آنحضرت صلی الله علیه وسلم مخالفت کنند؟!
مولانا عبدالحمید در ادامه سخنان خویش اظهار داشت: ما معتقدیم این اختلافات هیچ سودی برای ما ندارند و آنان کسانی بودند که از دنیا رفته اند «تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لاتسئلون عما کانوا یعملون». چرا برای تاریخی که 1400سال پیش اتفاق افتاده ما امروز اختلاف می کنیم؟ دیگران چه خواهند گفت؟ امروزه در قدرت و اختیار کسی نیست که تاریخ گذشته را تغییر دهد و از نو حوداث را رقم زند. ما باید خودمان را اصلاح کنیم و از سیرت آنان اتباع و پیروی کنیم. امروز مسلمانان زیر هجوم دشمنان اسلام اند. ما باید از اسلام و از اصل دین دفاع کنیم. نباید مسلمانان احساسات مذهبی یکدیگر را تحریک کنند.
صحابه کسانی هستند که احسان و منتشان بر دوش همه مسلمانان جهان گرانی می کند و احترام همه آنها بر ما واجب است و محبت با آنان وظیفه ماست، حداقل اگر محبت نکردیم بی احترامی نکنیم. این توصیه بنده به همه شنوندگان است که اگر شما نتوانستید با صحابه واهل بیت پیامبر محبت کنید حداقل بغض و کینه نداشته باشید و اگر تعریف نکردید حداقل توهین نکنید.

هیچ نظری موجود نیست: